هوای تو
به نام آنکه ابری را می گریاند تا گلی را بخنداند
تاريخ : چهارشنبه دوم بهمن ۱۳۹۸ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

ماییم و در این آینه حیران تو بودن
یک عمر تماشاچی چشمان تو بودن

این گونه به پیشانی عشاق نوشتند :
دل دادن و افتادن و ویران تو بودن

تقدیر چنین بود : بمیریم و بمیریم
دادند به ما قسمت قربان تو بودن

درویشی و بی خویشی و پیمانه پرستی
پیوسته چنین باد : پریشان تو بودن

رفتیم و رسیدیم و نشستیم و شکستیم
صوفی به خطا دم زد از امکان تو بودن


 


برچسب‌ها: قربان ولیئی

تاريخ : یکشنبه سی ام تیر ۱۳۹۸ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

چشمان درخشان تو تا جام گرفتند
این مردم آشفته چه آرام گرفتند

بی شبهه ، نخستین شعرا  طرز غزل را
از شیوه ی چشمان تو الهام گرفتند

تا گوشه ای از صدق و صفا را بنمایند
رفتار تو را آینه ها وام گرفتند

مستان تو هرچند غریبان جهانند
از راه نشان دادن تو نام گرفتند

در وهم نمی گنجی و بیچاره جماعت
از بی خبری دامن اوهام گرفتند

آنان به سلامت به سرانجام رسیدند
کز سینه  ی مشروح تو اسلام گرفتند

در پرده ای و پرتو می هوش مرا برد
چشمان درخشان تو تا جام گرفتند


 


برچسب‌ها: قربان ولیئی

تاريخ : شنبه بیست و هشتم فروردین ۱۳۹۵ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

 

ترکم نکن ، چگونه بمانم بدون تو

این لاشه را کجا بکشانم بدون تو

 

من هیچ ، هیچ ، هیچ ندارم ، شبیه اشک

از شرم مثل ریگ روانم بدون تو

 

یک شورِ کور دارم و عالم تمام بت

تا کی تلف شود هیجانم بدون تو

 

بر گِردِ هیچ ، گرم طوافی سیاه و گنگ

با دیوِ باد در دَوَرانَم بدون تو

 

حیران ازدحام صداها و رنگ ها

آیینه ای دچار جهانم بدون تو

 

ای آنِ روشن لحظاتِ بدون من

تاریک شد زمین و زمانم بدون تو

 


برچسب‌ها: قربان ولیئی

پیج رنک

دانلود آهنگ