برو تنها مرا بگذار بس کن این ترحم را
تحمل می کنم هر جور باشد حرف مردم را
بدون عشق مردابی است این دنیا ... تصور کن
بگیری لحظه ای کوتاه از دریا تلاطم را
یکی دیگر خطا کرد و به پای ما نوشتی حکم
بگو تا کی بپردازیم ما تاوان گندم را
اگر هر آن در این آتش بسوزم باز خواهم ساخت
خودم با دست خود آماده خواهم کرد هیزم را
دلم تنگ است هی پهلو به پهلو می شوم امشب
تو اما شک ندارم خواب دیدی شاه هفتم را
برچسبها: الهام دیداریان
با دلم سر سخت شو، تا میتوانی سخت تر
مـی شود دل کندنـم بـا مهربانـی سخت تر
من که می دانم خدا بی آنکه مبعوثم کند
دائما می گیرد از من امتحانــی سخت تر
زندگی را باختـم در این قمار اما هنوز
حاضرم حتی بپردازم زیانی سخت تر
هیچ فکرش را نمی کردم که بعد از رفتنت
بگذرند این لحظه ها آنی به آنی سخت تر
سخت بار آورده این دنیا مــرا امـا چه سود
می شود جان کندنم با سخت جانی سخت تر
آه ! می آورد رستـــم، هم در این پیکار ، کم
پیش پایش بود اگر هر بار ، خوانی سخت تر
برچسبها: الهام دیداریان
یک نفر قلب تو را بی سحر و جادو می برد
بی گمان من می شوم بازنده و ، او می برد
اشک می ریزم و می دانم که چشمان مرا
عاقبت این گریه های بی حد ، از سو می برد
آنقدر تلخم ، که هر کس یک نظر می بیندم
ماجرا را راحت از رفتار من ، بو می برد
من در این فکرم ، جهان را می شود تغییر داد
عاقبت اما مرا ، تقدیر، از رو می برد
یک نفر از خواب بیدارم کند ، دارد کسی
با خودش عشق مرا بازو به بازو می برد
برچسبها: الهام دیداریان
چگونه شرح دهم بتپرست یعنی چه ؟
کسی که دل به تو یک عمر بست یعنی چه ؟
برای لحظهی اول که دیدمت ناگاه
نخورده تجربه کردم که مست یعنی چه ؟
گذشتی و نگذشتم که خاطرت باشد
کسی که پای دلش مانده است یعنی چه ؟
گلایه میکند از گریهام خدا اما
زمین نخورده بفهمد شکست یعنی چه ؟
تو را که ترک کنم تازه بعد میفهمی
که انتقام من و ضرب شست یعنی چه ؟
برچسبها: الهام دیداریان
یک نفر قلب تو را بی سحر و جادو می برد
بی گمان من می شوم بازنده و ، او می برد
اشک می ریزم و می دانم که چشمان مرا
عاقبت این گریه های بی حد از سو می برد
آنقدر تلخم که هر کس یک نظر میبیندم
ماجرا را راحت از رفتار من بو می برد
من در این فکرم جهان را می شود تغییر داد
عاقبت اما مرا ، تقدیر، از رو می برد
یک نفر از خواب بیدارم کند دارد کسی
با خودش عشق مرا بازو به بازو می برد
برچسبها: الهام دیداریان
