هوای تو
به نام آنکه ابری را می گریاند تا گلی را بخنداند
تاريخ : سه شنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۶ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

بماند که بی بهانه رفتی و 

هیچ سخاوتی در کار نبود

بماند که بی اعتنا به حقوق بشر

مرا در بند چشمانت کرده ای

بماند که بعد از تو، 

حتی قناری ها هم بهانه گیر شده اند

و شمعدانی 

لب به آب نمی زند

اصلا بماند

که با رفتنت 

ستاره ها بی ماه مانده اند ...

این ها همه بمانند

می شود ببوسمت؟ همین الان؟ همین جا؟

 

 


برچسب‌ها: مهدی صادقی

تاريخ : پنجشنبه ششم خرداد ۱۳۹۵ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

 

در چشم تو یک دشت از خشخاش افغانی ست بی شک

یا باغ زیتون سیاه اصل لبنانی ست بی شک

 

 

لب بوسه هایت طعم شیرین نبات و زعفران دارد

معجونی از شهد و طلای سرخ ایرانی ست بی شک

 

 

مستی چشم و رنگ رخسار و شکوه تو مسلم

از انگور تاکستانی و سیب شمیرانی ست بی شک

 

 

آغوش گرمت جان پناه و مأمن دل خستگی هام

در یک شب طوفانی و سرد زمستانی ست بی شک

 

 

آشفتگی های قشنگی که همیشه با تو دارم

از معجزات نسخه های عشق درمانی ست بی شک

 

 

هر کس به چشم بد نگاهت کرد ، تقدیرش از این پس

با ضربه ی چاقوی ضامن دار زنجانی ست بی شک

 


برچسب‌ها: مهدی صادقی

تاريخ : پنجشنبه بیستم اسفند ۱۳۹۴ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

 

 

هر روز صبح

بند کفشهایت را که می‌بندی 

بند دلم پاره می شود 

و تا شب که برگردی 

دلم با کفش های تو ‌، هزار راه می رود 

 

قربانت گردم

دیگر خوب می‌دانم 

به پای تو که نه 

به دست تو پیر خواهم شد! 

 


برچسب‌ها: مهدی صادقی

پیج رنک

دانلود آهنگ