هوای تو
به نام آنکه ابری را می گریاند تا گلی را بخنداند
تاريخ : چهارشنبه بیست و ششم آبان ۱۴۰۰ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

پنهان شدی که در شب گیسو بجویمت
سرگشته وار، این سو و آن سو بجویمت

در بهت دشت های اساطیر، گم شدی
تا من به تک، به تک، به تکاپو بجویمت

از نثرهای سعدی و جامی بخواهمت
در شعرهای خواجه و خواجو بجویمت

می خواستی چو فاخته بر بام انتظار
بنشینم و به نغمه ی کوکو بجویمت

آه! ای پلنگ بیشه ی تقدیر، تا کجا
از ردّپای زخمی آهو بجویمت؟

ای عشق، ای همیشه ی پنهان روح من
این روزها کدام نهانْ سو بجویمت؟

"دی شیخ با چراغ، همی گشت گرد شهر"
امروز، کو؟  کجاست که از او بجویمت؟

می خواستم چو قیصر و فرمان، به نعره ای
در کوچه های دشنه و چاقو بجویمت

امّا زمان گذشته و دنیا عوض شده ست
حالا مگر ز "جعبه ی جادو" بجویمت

حقّا که "روزگار غریبی ست نازنین"
باید به کنج پرده و پستو بجویمت

یک شب ز فال قهوه بگیرم سراغ تو
فردا که شد به جنبل و جادو بجویمت

آواره ی جهان مجازی شدم، مگر
در ناکجای گوگِل و یاهو بجویمت!.


 


برچسب‌ها: محمدرضا روزبه

تاريخ : پنجشنبه بیست و دوم مهر ۱۴۰۰ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

دوباره مثل همیشه
مداد و کاغذی آوردم و
                             به خود گفتم :
که خاطرات دلم را تمام بنویسم
- به پاس حرمت عمری که همچو باد گذشت -
همیشه گفتم و
                    گفتم
                       ولی بقیه ی عمر
فقط 
      فقط
              به تراشیدن مداد گذشت !


 


برچسب‌ها: محمدرضا روزبه

تاريخ : یکشنبه بیست و چهارم مرداد ۱۴۰۰ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

وقتى شب چشمان تو فردا شدنى نیست
بر حسرت من روزنه اى وا شدنى نیست

خاکستر لبخند تو بر آینه، یعنى:
کابوس منِ سوخته، رویا شدنى نیست

چند این شب و در غنچه گى خویش خزیدن؟
فرداى تو اى زخم، شکوفا شدنى نیست

طوفان شدنى نیست نفس هاى تو، اى برگ،
اى برکه، تپش هاى تو دریا شدنى نیست

تقدیر مه آلود من -این گم شده ى دور-
با پت پتِ فانوس تو پیدا شدنى نیست

در دفترى از هیچ که با باد ورق خورد
من چیستم؟ آن واژه که معنا شدنى نیست

با من عطشِ ساحلِ لبْ ریخته مى گفت:
سرشار شو از خویش که دریا، شدنى نیست

چون کوچه ى بن بست به خود ختم شدم باز*
آه! این گرهِ کور، چرا وا شدنى نیست؟!


 


برچسب‌ها: محمدرضا روزبه

تاريخ : چهارشنبه سیزدهم مرداد ۱۴۰۰ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

دیگر کسی نمانده و تنها تو با منی
تنهـاترین مســافرم امّا تو با منی

بار سفر به مقصد خورشید بسته ام
این سایه است در پی من، یا تو با منی؟

در این کویر تشنه ی سیراب از عطش
با سینه ای به وسعت دریا تو با منی

سمت خداست عقربه ی چشم های تو
دیگر چه جای قبله نما تا تو با منی؟

امشب ز کوچه می گذرم بی هراس تیغ
می دانم ای قلندر شب ها، تو با منی

از ابتدای امشبِ طوفان گرفته ام
تا سرزمین روشن فردا تو با منی

با من بمان که در دل ابهام جاده ها
تنهاتر از خدایم و تنها تو با منی


 


برچسب‌ها: محمدرضا روزبه

پیج رنک

دانلود آهنگ