هوای تو
به نام آنکه ابری را می گریاند تا گلی را بخنداند
تاريخ : یکشنبه هفدهم فروردین ۱۴۰۴ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

می‌خندی و برکنج لبت چال نشسته
بر کنج دگر قافیه‌ی خال نشسته

تسخیر شده شهر به جادوی سیاهت
در پستوی چشمان تو رمّال نشسته

ابروی تو را بعدِ شب موی تو دیدن
ماه‌ست که در اول شوّال نشسته

مویی که سر دوش تو آرام گرفته
بازست که بر شانه‌ی اقبال نشسته!

در بهمن آغوش تو ای کاش شوم گم
این برف که یک روزه بر امسال نشسته!

بی تو همه‌ی آن‌چه که از عشق شنیدم
نقشی‌ست که بر پرده‌ی نقّال نشسته

بس در طلبت کوشش بی‌فایده کرده
این کودک معصوم که بی‌حال نشسته

#امیر_اکبرزاده


برچسب‌ها: اشعار متفرقه

پیج رنک

دانلود آهنگ