هوای تو
به نام آنکه ابری را می گریاند تا گلی را بخنداند
تاريخ : یکشنبه نهم شهریور ۱۴۰۴ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

چوب بودم ، گذرم گوشه انبار افتاد
به سرم میخ و به تن رنده نجار افتاد

قسمت این بود که از چشم شما پرت شوم
مثل یک قاب که از سینه ی دیوار افتاد

بی تو در حال غزل گفتنم و در دل شب
به سرم هی هوس چایی و سیگار افتاد

گفته بودی بفرستم دو سه عکس از شب خود
دو سه عکسی که گرفتم همگی تار افتاد

شکل یک مورچه ام که هدفش قله ی توست
که نیوفتاد ز پا گرچه که بسیار افتاد

ترسم اینست که روزی خبرم پخش شود
بی تو قلبم زد و یک‌مرتبه از کار افتاد

#علی_قهرمانی


برچسب‌ها: اشعار متفرقه

پیج رنک

دانلود آهنگ