تاريخ : دوشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۴۰۳ | نویسنده : اسماعیل جلیلی
خوبی و مهربانی ، خوبی و بی نظیر
مثل دم غروبی ، زیبا و دلپذیر
مثل نسیم صبحی ، مثل خود بهار
گاهی خود بهانه گاهی بهانه گیر
گاهی شبیه دریا آرام و بی قرار
گاهی کنار ساحل ... دست مرا بگیر !
گاهی مرا بگریان ! گاهی مرا ببخش !
چیزی بخواه از من ... اصلا بگو : بمیر !
پلکی بزن بسوزان باغ تن مرا
هم آتشین نگاهی هم آتشین ضمیر
چیزی شبیه تردید همواره با من است
چیزی شبیه ای کاش ... این حس ناگزیر
حسی شبیه پرواز در دست های تو
حسی شبیه مرغی در دام تو اسیر
عمری بر این درختی ، با وسوسه لجوج
سیبی ولی نجیبی ، محجوب و سر به زیر
برچسبها: علی ثابت قدم