هوای تو
به نام آنکه ابری را می گریاند تا گلی را بخنداند
تاريخ : دوشنبه بیست و یکم تیر ۱۴۰۰ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

چشم هایت سبز روشن، قامتت نیلوفری
من بلا گردان چشمت، ماهتابی یا پری؟

دست آن نقاش را بوسم که این نقش آفرید
گیسوان، ابریشمی، رخسار و گردن مرمری

می درخشد چشم صد رنگ تو چون فیروزه ها
آسمان سبز هم حیران این مینا گری

شانه ات را طاقت ابریشم مهتاب نیست
برگ گل با من همآوازست در این داوری

گلبنان سر می کشند از باغ با لبخند عشق
گر خرامان بگذری با قامت نیلوفری

سینه را عریان مکن در چشمه ی مهتاب ها
تا بماند آسمانرا فرصت روشنگری

دختر ماهی؟ رقیب زهره ای؟ روشن بگو
خواب می بینم مگر؟ فریاد از این ناباوری

ای دریغا! وقت پیری، سوختم از تاب عشق
سینه ام پر آتش است و موی من خاکستری


 


برچسب‌ها: مهدی سهیلی

تاريخ : یکشنبه دهم دی ۱۳۹۶ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

 

عاقبت صید سفر شد یار ما یادش به خیر

نازنینی بود و از ما شد جدا یادش به خیر

 

با فراقش یاد من تا عهد دیرین پر گرفت

گفتم ای دل سالهای جانفزا یادش به خیر

 

آن لب خندان که شب های غم و صبح نشاط

بوسه می زد همچو گل بر روی ما یادش به خیر

 

با همه بیگانه ماندم تا که از من دل برید

صحبت آن دلنواز آشنا یادش به خیر

 

روز شیدایی دلم رقصد که سامان زنده باد

شام تنهایی به خود گویم سها یادش به خیر

 

آن زمانها کز گل دیدار فرزندان خویش

داشتم گلخانه در باغ صبا یادش به خیر

 

من جوان بودم میان کودکان گرمخوی

روزگار الفت و عهد وفا یادش به خیر

 

شب که از ره می رسیدم خانه شور انگیز بود

ای خدا آن گیر و دار بچه ها یادش به خیر

 

شیون سامان به کیوان بود از جور سهیل

زان میان اشک سها وان ماجرا یادش به خیر

 

 تار گیسوی سهیلا بود در چنگش سروش

قیل و قال دخترم در سرسرا یادش به خیر

 

 قصه می گفتم برای کودکان چون شهرزاد

داستان دزد و نارنج طلا یادش به خیر

 

 سالهای عشرت ما بود و فرزندان چو ماه

ای دریغ آن سالها وان ماهها یادش به خیر

 

 یار رفت و عمر رفت و جمع ما پاشیده شد

راستی خوش عشرتی بود ای خدا یادش به خیر

 

 می رسد روزی که از من هم نماند غیر یاد

آن زمان بر تربتم گویی که ها یادش به خیر


برچسب‌ها: مهدی سهیلی

تاريخ : شنبه هفتم مرداد ۱۳۹۶ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

 

خدایا عشق مهرویان عالم

به رنج بی وفایی ها نیرزد

 

هزاران سال و ماه آشنایی

به یک روز جدایی ها نیرزد


برچسب‌ها: مهدی سهیلی

تاريخ : شنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۵ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

 

 

من از خشم تو پژمردم بهارم کن به لبخندی

چه باشد گر برآری آرزوی آرزومندی
 

 

ز گیسویت پریشانم قسم بر نوش لبهایت 

تو خود دانی که شیرین تر از اینم نیست سوگندی
 

 

تو را مانند گل گفتم ز داغ شرم می سوزم

ز چشم آینه دیدم که تو بر خویش مانندی
 

 

تو را با اشک پروردم چه باکم گر نمیدانی 

نداند تلخی رنج پدر را هیچ فرزندی
 

 

شب و روزی به خود دیدم که دل می لرزد از یادش

شبان گریه خیزی، روزهای ناله پیوندی
 

 

به درد خویش می گریم به کار خویش می خندم

اگر بر چهره ام دیدی پس از هر اشک لبخندی
 

 

به زیر سقف مینایی ندارم رنج تنهایی

که دارم عالمی شب ها به یاد یار دلبندی
 

 

زمستان جوانمردیست درد خویش پنهان کن 

که هرگز بر نیاید ز آستین دست سخامندی
 

 

خوشا وقت سبکباری که از ملک جهان دارد

رفیقی خواب امنی لقمه نانی روح خرسندی


برچسب‌ها: مهدی سهیلی

تاريخ : چهارشنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۴ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

 

به چه مانند کنم موی پریشان تو را؟

به دل تیرۀ شب؟

به یکی هالۀ دود؟

یا به یک ابر سیاه

که پریشان شده و ریخته بر چهرۀ ماه؟

به نوازشگر جان؟

یا به لطفی که نهد گرم نوازی در سیم ؟

یا بدان شعلۀ شمعی که بلرزد به نسیم؟

***

به چه مانند کنم حالت چشمان تو را؟

به یکی نغمۀ جادویی از پنجۀ گرم؟

به یکی اختر رخشنده به دامان سپهر؟

یا به الماس سیاهی که بشویندش در جام شراب؟

به غزل های نوازشگر حافظ در شب؟

یا به سرمستی طغیان گر دوران شباب؟

***

به چه مانند کنم سرخی لبهای تو را؟

به یکی لالۀ شاداب که بنشسته به کوه؟

به شرابی که نمایان بُود از جام بلور؟

به صفای گل سرخی که بخندد در باغ؟

به شقایق که بُود جلوه گر بزم چمن؟

یا به یاقوت درخشانی در نور چراغ؟

***

مرمر صاف تنت را به چه مانند کنم؟

به بلوری رخشان؟

یا به پاکی و دل انگیزی برف؟

به یکی ابر سفید؟

یا به یک مخمل خوشرنگ نوازشگر نرم؟

به یکی چشمۀ نور؟

یا به سیمای گل انداخته از دولت شرم؟

به پرندی که کند جلوه گری در مهتاب؟

به گل یاس که پاشیده بر آن پرتو ماه؟

یا به قویی که رود نرم و سبک در دل آب؟

***

به چه مانند کنم؟

من ندانم

به نگاهی تو بگو

به چه مانند کنم...؟


برچسب‌ها: مهدی سهیلی

تاريخ : چهارشنبه چهارم مرداد ۱۳۹۱ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

اي كه رهايي چون نسيم عطر شب بو

در من پرستو در پرستو در پرستو

دارد عذابم مي‌دهد اين تشنگي‌ها

افتاده‌ام ديگر در اينجا از تكاپو

جانم به لب آمد از اين تاريكي محض

پس جذبه‌هاي روشن خورشيدي ات كو ؟

خواب تو را ديدم تو را ! افشانده بودي

بر آبشار شا نه‌ات امواج گيسو

او بود و باران بود و يك درياچه فانوس

من بودم و من بودم و من بودم و او

آيا پناهم مي‌دهي اي ضامن عشق ؟

تنها شدم تنها تر از يك بچه آهو


برچسب‌ها: مهدی سهیلی

پیج رنک

دانلود آهنگ