هوای تو
به نام آنکه ابری را می گریاند تا گلی را بخنداند
تاريخ : یکشنبه یکم مرداد ۱۳۹۶ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

 

نشد که زندگی ام را کمی تکان بدهی

نخواستی سر این عشق امتحان بدهی 

 

نخواستی که بمانی و دردهای مرا

فقط یکی دو سه سالی به دیگران بدهی 

 

قرار بود همین روزها به هم برسیم

قرار بود تو" بابا "شوی و نان بدهی

 

نگو که آمده بودی سری به من بزنی

و بعد بگذری و دل به این و آن بدهی 

 

نگو از اول این راه عاشقم نشدی

نگو که آمده بودی خودی نشان بدهی 

 

گناه فاصله ها را به پای من زدی و...

نخواستی به تن خسته ام زمان بدهی 

 

چه اتفاق غریبی ست اینکه دل بکند

کسی که حاضری آسان براش جان بدهی 

 

نشسته ام سر سجاده رو به روی تو باز

هنوز منتظرم در دلم اذان بدهی.....


برچسب‌ها: زهرا شعبانی

تاريخ : یکشنبه یکم مرداد ۱۳۹۶ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

 

غروب بـــود و خیابان هنـــــوز روشن بود

مناره ها همه با " قل اعوذ..." روشن بود

 

من و تو پشت ترافیک "شهرک پردیس"

و رادیـــــــو روی ایران نیــــوز روشن بود

 

منی که رنگ نگاهم تبی جنوبی داشت

و چشمهای تو چون تام کروز روشن بود

 

دوباره شب شد و در جمع شاعر ما

چـــراغ یک غــــزل دلفروز روشن بود

 

میان آن همـــه لبخندهـــای اجبــــــاری

هجوم درد و غمی سینه سوز روشن بود

 

اگر چه قلب من آن شب کنار تو جا ماند

تو عاشقم نشدی مثل روز روشن بود!

 


برچسب‌ها: زهرا شعبانی

تاريخ : شنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۶ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

 

امشب دوباره آمده ام ، باز هم سلام

من را ببخش مرد غزل هـــــای ناتمام

 

من را ببخش بابت احساس خسته ام

من را ببخش بابت این فکرهــــای خام

 

این حرف ها درون دلم درد می کشید

این حرف هــــا وجــــود مــرا داد التیام

 

گفتی کلافه می شوی از این حضورمحض!

گفتی عذاب می کشی از دست من مدام

 

گفتی نگاه هــــرزه ی من با تو جـور نیست

گفتی که پاک هستی و این فعل ها حرام!

 

گفتی و باز گفتی و هی اشک پشت اشک

مابین پلک هــــــای تـــــرم، کــــرد ازدحــام

 

می خواستــــم فقط بنویسم چرا؟چرا؟

می خواستم بگیرم از این شعر انتقام

 

اما دلم شکسته تر از این بهانه هاست

خو کرده ام به عادت دنیــــــای بی مرام

 

من با زبان تلخ تو بیگانه نیستــم

من با هزار درد غم انگیز، آشنام!

 

شاید غزل هوای دلــــم را عوض کند

شاید رها شوم کمی از این ملودرام

 

این بیت ها همیشه مرا فاش می کنند

این بیت ها روایت تلخی ست هر کدام...

 


برچسب‌ها: زهرا شعبانی

تاريخ : شنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۶ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

 

بوسید بین گریه مرا و گذاشت رفت

بی معرفت نگفت چرا و گذاشت رفت

 

رفتم که التماس کنم مـــــرد باشد و...

تنها اشاره کرد نـــــیا و گذاشت رفت

 

هی داد میزدم که ببین ای خدا ببین!

کارم کشیده شد به کجا و گذاشت رفت

 

آهسته گفت: حال مرا درک میکنی؟!!

ناچار هستم از تو جدا ... و گذاشت رفت

 

گفتم نرو بدون تو دیوانه می شوم

بغضش شکست توی فضا و گذاشت رفت

 

دست مرا گرفت و دوباره رهام کرد

من را سپرد دست خدا و گذاشت رفت

 

دیشب تمام دلخوشی ام مثل یک خیال

تبدیل شد به خاطـــــره ها و گذاشت رفت! ... 


برچسب‌ها: زهرا شعبانی

تاريخ : چهارشنبه بیست و هشتم تیر ۱۳۹۶ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

 

او از عشق تو خبر داد و بغضم ترکید

گوشی از دست من افتاد و بغضم ترکید
 

گفتم این حس به خدا دست خودم نیست ولی

از همین ثانیه آزاد. . . و بغضم ترکید
 

قول دادم که مــــن از سهم خودم میگذرم

بروید و دلتان شاد. . . و بغضم ترکید
 

رفت و من ماندم و یک عالمه دلتنگی محض

توی آن وضعیت حاد و بغضم ترکید
 

هر چه کردم پس از آن حادثه دیدم دل من

هیچ غیر از تو (نمی خواد) و بغضم ترکید
 

آمدم زنگ زدم از تــــو بپرسم که چرا

تو مرا ساده قلمداد. . . و بغضم ترکید
 

بعد از آن سال فقط آه کشیدم شب و روز

تیر و شهریور و مرداد و بغضم ترکید
 

تا دو شب پیش که پیچید توی شهر شما

که فلانی شده داماد و بغضم ترکید ! 


برچسب‌ها: زهرا شعبانی

تاريخ : چهارشنبه بیست و هشتم تیر ۱۳۹۶ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

 

عاصی شدم بریده ام از اینهمه عذاب

از گریه های هر شبه ام روی تختخواب

 

  ده سال می شود که برایم غریبه ای

ده سال می شود که خرابم .. فقط خراب ..

 

  شاید تو هم شبیه دلم درد می کشی

شاید تو هم همیشه خودت را زدی به خواب

 

  از من چه دیده ای که رهایم نمی کنی؟

جز بی قراری و غم و اندوه و اعتصاب؟!

 

  جز فکر های منفی و تصمیم های بد

جز قرص های صورتی ضد اضطراب؟!

 

  اصلا تو بهترین بشری! من بدم بدم!!

بگذار تا فرو بروم توی منجلاب

 

  لعنت به من دومرتبه در خواب دیده ام

دارم به مرد زندگیم میدهم جواب

 

  پاشو بیا دوباره تنم را کبود کن

من یک " زنـــــم" که با لگدی می شوم مجاب!!!!!


برچسب‌ها: زهرا شعبانی

تاريخ : چهارشنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۹۶ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

 

وقتی که حالت از غم دنیا گرفته است

حال من و تمام غزلها گرفته است 

 

دلشوره های خود بخود چند روز پیش

حالا چقدر یکشبه معنا گرفته است
 

بعد از تو جای آنهمه تاب و تب مرا

مشتی چرا و باید و اما گرفته است


این سرنوشت غمزده تاوان عشق را

روزی هزار مرتبه از ما گرفته است


حتی خدا نخواست ببیند در این جهان

کار دو عاشق اینهمه بالا گرفته است


یک لحظه چشم بستم و دیدم کسی برام

تصمیم گریه آور کبری گرفته است


حالا منم و میز و دو فنجان قهوه و...

مردی که روی صندلی ات جا گرفته است


حرفی نمی زنم نکند برملا شود

بغضی که توی حنجره ام پا گرفته است


دارد به عمق فاجعه پی میبرد دلم

نفرین نکن که آه تو من را گرفته است!


برچسب‌ها: زهرا شعبانی

تاريخ : پنجشنبه بیست و نهم مهر ۱۳۹۵ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

 

 

تا حروف نام زیبایت الفبای من است

این غزل ها ، این غزل ها ، درد دل های من است
 

 

گرچه دنیای بدی گشته است شاکی نیستم

آنچه دنیای مرا بد کرده ، دنیای من است
 

 

زندگی زندان دهشتناک دورافتاده ای است

عشق زنجیری که پیچیدند بر پای من است
 

 

غرق در امواج دریایم ولی شادم که باز

چشمهایت آن طرف غرق تماشای من است
 

 

بی گمان پیش تو ماندن آخر دیوانگی است

سر به صحرا می گذارد هر کسی جای من است
 

 

شعرهایم را برایت می فرستم، هر کجا

عشق با خون خط خطی کرده است امضای من است....


برچسب‌ها: زهرا شعبانی

تاريخ : پنجشنبه بیست و نهم مهر ۱۳۹۵ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

 

قول دادم به خودم غصه تراشی نکنم

فکر این را که تو باشی و نباشی نکنم

 

فکر این را که تو هر روز بیایی سر ظهر

روی گلدان دلم آب بپاشی نکنم!

 

حوض این خاطره را گرچه پر از گِل شده است

قول دادم به خودم بعد تو کاشی نکنم!

 

من پر از زخم جگرسوزم و باید بروم

که تو را اینهمه درگیر حواشی نکنم

 

امشب ، افسوس نشد بر سر قولم باشم

نشد از فاصله ها غصه تراشی نکنم

 

گر تفنگی برسانند به من، نامردم

تا سحر مغز خودم را متلاشی نکنم!
 


برچسب‌ها: زهرا شعبانی

پیج رنک

دانلود آهنگ