منشین فقط گذار زمان را نظاره کن
"ما را سّریست با تو.."* فقط یک اشاره کن
این بغض های از سر ناچاریِ مرا
با خنده ای که مرهم درد است، چاره کن
با خود نوید آتیه ی بهتری بیار
تقویم سوگوار مرا پاره پاره کن
"در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست"
حالا تو پا به پا کن و هی استخاره کن
دنیا اگر که عشق نَوَرزی، جهنم است
این پند را عزیز دلم گوشواره کن...
برچسبها: سجاد رشیدی پور
به سوی توست اگر این نگاه، دست خودم نیست
صبوری از دل تنگم مخواه، دست خودم نیست
مخوان به گوش ِمن ِدلسپرده، پند، که این عشق
اگر درست، اگر اشتباه، دست خودم نیست
برچسبها: سجاد رشیدی پور
در سینه اش هر کوه، بی شک آتشی دارد
یک مرد آیا دیده ای بی درد تا حالا؟!
من شهریارم، شاعری که پیر شد بی تو
یک روز می آیی و می پرسم: چرا حالا؟!..
برچسبها: سجاد رشیدی پور
گرچه میدانم دلم از عشق، ناخشنود نیست
عشق، جز درد ِعمیق و زخم ِبیبهبود نیست
عشق؛ دنیایی که هرکس آمد و گفتش درود
دیگرش -جز مرگ- هرگز فرصت ِبدرود نیست
شادمانی را گرفت از من، بجایش شعر داد
شعر، آری شعر، سودایی که هیچش سود نیست
شعر میگویم مگر یادم بماند زندهام
رود هم روزی اگر از پا نِشیند، رود نیست
ناگهان یک شب سراغم آمد و با خنده گفت:
«نوشداروی توام» با طعنه گفتم: «زود نیست؟!»
دیر شد، در من اگر هم شور و شوقی بود، مُرد
دیر شد، این مرد، آن مردی که سابق بود، نیست...
برچسبها: سجاد رشیدی پور
دستی بلند کردم و گفتم: «سفر به خیر!»
خوش میروی، گذار تو از این گذر به خیر
من چون گَوَن، اسیر غم خویشتن شدم
یاد تو، ای نسیم خوش رهگذر! به خیر
یاد تو، ای که خیسی چشمان من نشد
آخر به عزم راسخ تو کارگر، به خیر
یادت نمیرود ز خیالم؛ مگر به مرگ
ذکرت نمیرود به زبانم؛ مگر به خیر
بیخوابی ارمغان دل رفتهی من است
هرگز نمیشود شب عاشق، سحر، به خیر
تسلیم ناگزیریِ تقدیر خود شدم
دستی بلند کردم و گفتم:«سفر به خیر!»...
برچسبها: سجاد رشیدی پور
پیشتر عاشق ِکسی بودم ، دختری اهل ِ این حوالی بود
نه مدل، نه ستاره، نه مانکن، ساده اما عجیب عالی بود
مثل ِقالیچهی پرنده ، مدام از خوشی توی ابرها بودم
روزهایـــم ستاره باران و رنگ ِ شبهام پرتقالــی بود
من به پاییز فکر میکردم ، زیر چتــری که مشترک میشد
شعر از لای دفترم میریخت ، دست ِجیبم اگرچه خالی بود
شعـر در من شبیـه یک چشمه ، بیتوقف مدام میجوشید
مملکت رنگ و بوی دیگر داشت، مملکت غرق ِخشکسالی بود
کار ، کم کم رقیب ِ شعـــرم شد تا که از هفت خوان عبور کنم
خوان ِ هفتم نگاه ِ او بـــود و اولـی ، مشکلات ِمالـــــی بود
ناگهان دیر شد، چه زود و چه بد، به همین سادگی و تلخی رفت
بعد من ماندم و دلــی مبهوت ، ظاهرا وقت ِ ماستمالی بود
پیش ِیک مرد ِمردتر از من ، در لباس ِعروس میخندید
مثل بخت ِ بد ِ نداشتهام ، رنگ ِماشینشان ذغالی بود
مادرم از مخاطب ِ غائب ، صبح تا شب سؤال میپرسد
من صریحا دروغ می گویم : بانوی شعرها خیالی بود...
برچسبها: سجاد رشیدی پور
نمی رنجم اگر کاخ مرا ویرانه می خواهد
که راه عشق - آری - طاقتی مردانه می خواهد
کمی هم لطف باید گاه گاهی مرد عاشق را
پرنده در قفس هم باشد ، آب و دانه می خواهد
چه حُسن اتفاقی ، اشتراک ما ، پریشانی ست
که هم موی تو هم بغض من - اینک - شانه می خواهد
تحمل کردن قهر تو را یک استکان بس نیست
تسلی دادن این فاجعه ، میخانه می خواهد
اگر مقصود تو عشق است پس آرام باش ای دل
چه فرقی می کند می خواهدم او ، یا نمی خواهد
برچسبها: سجاد رشیدی پور
راه است اگر، دور نصیبت بشود
آب است اگر، شور نصیبت بشود
حالا که گذشتی از من ، ان شاءالله
مردی کچل و کور نصیبت بشود
*
خُلق ِخفنی داشته باشد حتی
غیر از تو ، زنی داشته باشد حتی
حالا که گذشتی از من، ان شاءالله
دست ِبزنی داشته باشد حتی
*
گیرم که برای دل من سخت شود
می گویم تا خیالتان تخت شود
هرچند گذشت از من، ان شاءالله
با هر که و هر کجاست، خوشبخت شود
برچسبها: سجاد رشیدی پور
بچه بودم که دل به تو دادم ، مرد بودم که پــای تو ماندم
تا مبادا تلف شود این عشق ،قدر یک عمر، مادری کردم
پدرم گفت : " مردها باید بغض را در گلو نگه دارند "
هرچه درمن توان رفتن بود ، صرف این بغض آخری کردم
برچسبها: سجاد رشیدی پور
لک می زند برای تو آغوشم
وقتی که نیست حرف تو در گوشم
در جان ِمن ، که خسته و خاموشم
با یک نگاه ، شور می انگیزی
هم ترس سیب ِوسوسه و گندم
هم پچ پچ همیشگی مردم
باعث شده ، ازاین من ِسردرگم
یک عمر بگذری و بپرهیزی
عشق آمده ، گریز و پناهی نیست
باران گرفته ، چتر و کلاهی نیست
ای آن که تا نگاه تو راهی نیست
رحمی، عنایتی، کرمی، چیزی...
برچسبها: سجاد رشیدی پور
اگر تقدیر ما ، مُردن پس از یک عمر تنهایی ست
چه فرقی می کند تُنگ بلورین، حوض یا دریا؟
برچسبها: سجاد رشیدی پور
شاعر! تو خنده بر لبی، از غم ولی پُری
آیینه ی تمام نمای تظاهری. .
دردا که بس سرودی و دردت دوا نشد
ای شعر! - آه - پس تو به درد چه می خوری؟
برچسبها: سجاد رشیدی پور
