تاريخ : شنبه بیست و هشتم فروردین ۱۳۹۵ | نویسنده : اسماعیل جلیلی
ترکم نکن ، چگونه بمانم بدون تو
این لاشه را کجا بکشانم بدون تو
من هیچ ، هیچ ، هیچ ندارم ، شبیه اشک
از شرم مثل ریگ روانم بدون تو
یک شورِ کور دارم و عالم تمام بت
تا کی تلف شود هیجانم بدون تو
بر گِردِ هیچ ، گرم طوافی سیاه و گنگ
با دیوِ باد در دَوَرانَم بدون تو
حیران ازدحام صداها و رنگ ها
آیینه ای دچار جهانم بدون تو
ای آنِ روشن لحظاتِ بدون من
تاریک شد زمین و زمانم بدون تو
برچسبها: قربان ولیئی