تاريخ : یکشنبه بیست و چهارم دی ۱۴۰۲ | نویسنده : اسماعیل جلیلی
پیش چشمانت غزل ، راه ِ تعالی می شود
ذهن من درگیرِ یک عشق خیالی می شود
خانه ام حال و هوای سنّتی می گیرد و
طاقچه جای گُل و ظرف ِ سفالی می شود
طرح اندامت که دعوت شد به این تصویرها
هم نشین ِ پُشتی و زیلو و قالی می شود
مطمئن هستم که می خواهم تو را دیوانه وار
جمله هایم پیش تو اما سوالی می شود !
مطمئن هستم که می مانی ولی با هر نگاه
بی سبب توی دلم انگار خالی می شود
دختر عاشق که می گفتی "صبورِ خانگیست "
بی تو از آواره های این حوالی می شود
کودکِ معصوم ذهنم باز عصیان می کند -
شاعری بی بند و بار و لا اُبالی می شود
ترس های لعنتی عمریست همراه من اَند
بی سبب توی دلم انگار خالی می شود
برچسبها: صنم نافع