هوای تو
به نام آنکه ابری را می گریاند تا گلی را بخنداند
تاريخ : شنبه چهاردهم بهمن ۱۳۹۶ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

 

ای عسل بانو چرا من را ز سر وا می کنی؟

شعر من می خوانی اما باز حاشا می کنی؟


بوسه می خواهم ولی گفتی خجالت می کشی

پس زکات عاشقی را با چه ایفا می کنی؟


جان من در حسرت لب های تو بر لب رسید

بوسه می خواهم چرا این پا و آن پا می کنی؟


هر زمان گفتم به تو نجوای مهر و عاشقی

صحبت از آب و هوا، حالا و امّا می کنی...


این من و تکرار من با تو معمایی شده

جدولی خط خورده ام حل معما می کنی؟


هر طرف دنبال تو گشتم ولی پیدا نشد

جستجو می بینی و اینجا و آنجا می کنی


من نمی دانم چه جادویی است در چشمان تو

هر طرف رو می کنی مفتون و شیدا می کنی


من در آن چشمان معصوم سیاهت گم شدم

تا ابد سر گشته ام من را تو پیدا می کنی؟


در خودم مخروبه ام گیجم خرابم، خالی ام

التماست می کنم تا کی تماشا می کنی؟


من به دور از هرم آن لطف نگاهت مرده ام

لحظه ای با گوشه چشمی کار عیسی می کنی؟


اینهمه گفتم به تو با این زبان الکنم

در کنار شعر من یک جمله « مانا » می کنی


مانده ام در حسرت دیدار روی ماه تو

کی عیادت از دل تنهای رسوا می کنی؟


برچسب‌ها: علی نیاکوئی لنگرودی

پیج رنک

دانلود آهنگ