تاريخ : پنجشنبه سی ام شهریور ۱۳۹۶ | نویسنده : اسماعیل جلیلی
شبی که چشم ترا رنگ و آب داد خدا
مرا میانِ دو مصرع عذاب داد خدا
چگونه میشود از چشمهای تو نسرود
چگونه بر شبِ چشمِ تو خواب داد خدا
چه اشتباهِ قشنگی است عاشقِ تو شدن
که با تو پرسشِ من را جواب داد خدا
چه زود پیر شدم پیش از آنکه برگردی
به لحظه لحظهِ عمرم شتاب داد خدا
به شاخههایِ درخت دلم طنابی بست
مرا سوارِ غزل کرد و تاب داد خدا
و مَست سویِ لبش برد و سر کشید ترا
شبی که چشم ترا رنگ و آب داد خدا
برچسبها: لیلا کرد بچه