تاريخ : یکشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۶ | نویسنده : اسماعیل جلیلی
دست هايت دو جوجه گنجشک اند ، بازوانت دو شاخه ی بی جان !
ساق تــــو ساقـــه ی سفيـدی کــــه سر زده از سياهــــی گلدان
ميوه های رسيده ای داری ، پشت پيراهن پر از رنگت
مثل ليموی تازه ی « شيراز» روی يک تخته قالی « کرمان» !
فارغ از اختلاف «چپ» با «راست» من به چشمان تو می انديشم
ای نگـــاه هميشه شکاکت ، ائتلاف فرشتـــه با شيــــطان !
فال می گيرم و نمی گيرم ، پاسخـــی در خور سؤال ، اما
چشم تو باز هم عنانم را می سپارد به دست يک فنجان
با همين دستهای يخ بسته ، می کشم ابروی کمانت را
تا به سوی دلـــم بيندازی ، تيــــری از تيــرهای تابستان !
در تمام خطوط روی تو ، چشم را می دوانم هر بار
خال تو خط سير چشمم را می رساند به نقطه ی پايان !
برچسبها: غلامرضا طریقی