تاريخ : یکشنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۹۵ | نویسنده : اسماعیل جلیلی
من را کشاندی با خودت تا نا کجایت
تا نا کجایی که دویدم پا به پایت
لیلا شدی و توی شعرم جا گرفتی
من را بگو بیخود غزل گفتم برایت
گفتی کبوتر با کبوتر ٬ باز با باز
گفتی که آخر میکنم روزی رهایت
حالا گمانم پیش بینی ها درست است
ابریست با گاهی کمی باران هوایت
این صحنه اکران میشود روزی دوباره
روزی دوباره می رود بالا صدایت
دیگر برو آن رنگ مویت را عوض کن
رنگی ندارد پیش من دیگر حنایت
برچسبها: امیر توانا