تاريخ : دوشنبه بیست و نهم شهریور ۱۴۰۰ | نویسنده : اسماعیل جلیلی
لبخند بزن ، تا دلم از درد نپوسد
تا قلبِ من از غصه یِ نامرد نپوسد
همراهِ دلم باش که با گردش ِایام
در حمله ی ِصدها غمِ ولگرد نپوسد
با گرمیِ لبخندِ تو احساسِ سپیدم
در فصلِ پر از دغدغه یِ سرد نپوسد
جان در تنِ من با هنرِ نام ِتو ای عشق
تا روزِابد « بی برو برگرد » نپوسد
باشد که تو از خاطر ِمن دور نمانی...
تا ذهنِ من از فاصله یِ زرد نپوسد
برچسبها: اشعار متفرقه
