هوای تو
به نام آنکه ابری را می گریاند تا گلی را بخنداند
تاريخ : دوشنبه پانزدهم آبان ۱۳۹۶ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

 

گم کرد شبی راه و مسیرش به من افتاد

ناخواسته در تیر رس راهزن افتاد

 

در تیر رس من گره انداخت به ابرو

آهسته کمان و سپر از دست من افتاد

 

بی دغدغه ، بی هیچ نبردی ، دلم آرام

در دام دوتا چشم ، دو شمشیر زن افتاد

 

می خواستم از او بگریزم ،دلم اما

این کهنه رکاب ، از نفس ، از تاختن افتاد

 

لرزید دلم مثل همان روز که چشمم

در کشور بیگانه به یک هم وطن افتاد

 

درگیر خیالات خودم بودم و او گفت:

من فکر کنم چایی تان از دهن افتاد.


برچسب‌ها: سید حمیدرضا برقعی

پیج رنک

دانلود آهنگ