هوای تو
به نام آنکه ابری را می گریاند تا گلی را بخنداند
تاريخ : پنجشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۶ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

 

بیستون بود و تمنای دو دوست.

آزمون بود و تماشای دو عشق.

در زمانی که زعشق ،

ناله می‌زد " شیرین" ،

تیشه می‌زد "فرهاد"!

نه توان گفت به جانبازی فرهاد: افسوس،

نه توان کرد ز بی جانی "شیرین" فریاد.

کار "شیرین" به جهان عشق برانگیختن است!

کار فرهاد برآوردن میل دل دوست

خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن

خواه با کوه در آویختن است.

رمز شیرینی این قصه کجاست؟

که نه تنها شیرین،

بی‌نهایت زیباست

آنکه آموخت به ما درس محبت ، می‌خواست

جان چراغان کنی از عشق کسی

به امیدش ببری رنج بسی

به وصالش برسی یا نرسی

سینه بی عشق مباد یک نفسی...


برچسب‌ها: فریدون مشیری

پیج رنک

دانلود آهنگ