تاريخ : سه شنبه بیستم تیر ۱۳۹۶ | نویسنده : اسماعیل جلیلی
گاهی شرار شرم و گاهی شور شیدایی است
ایـن آتـش از هر سر که برخیزد تماشایی است
دریـا اگـر ســر می زنـــد بـــر ســـنـگ حق دارد
تـنـها دوای درد عاشــق نـاشــکـــیــبایی است
زیبـــای مـــن ! روزی کــه رفــتی با خودم گفتم
چــیزی که دیـگر برنخـواهد گشت زیبایی است
راز مــرا از چــشـــم هـایـــم می تـــوان فـهمید
ایـن گــریه های نـاگهان از ترس رسوایی است
ایـن خـیره مـاندن هـا به سـاعت های دیــواری
تمـــرین بـرای روزهــــایی کــه نمی آیی است
شــاید فـــقط عاشـق بــداند او چـرا تنهاست :
کامل تــرین معــنا برای عـشق تنــهایی است ....
برچسبها: فاضل نظری
