هوای تو
به نام آنکه ابری را می گریاند تا گلی را بخنداند
تاريخ : سه شنبه بیست و سوم شهریور ۱۴۰۰ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

نگذار باز از سفرت بی‌خبر مرا
یک بار هم اگر شده با خود ببر مرا

شکر خدا که گریه‌ی سیری نصیب شد
هربار تشنه کرد غمت بیشتر مرا

سر را به دامنت بگذارم اگر، سر است
دامن چو می‌کشی، به چه کار است سر مرا

یک بار جای این همه زخم‌زبان زدن
راحت بگو که دوست نداری دگر مرا

آه ای خیال دور که آواره‌ات شدم
یک شب بیا به خانه‌ی خوابت، ببر مرا

 


سیّدعلی لواسانی


برچسب‌ها: اشعار متفرقه

پیج رنک

دانلود آهنگ