هوای تو
به نام آنکه ابری را می گریاند تا گلی را بخنداند
تاريخ : دوشنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۸ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

خنده‌هایت بهانه خوبی است، تا که نبضم هنوز هم بزند
تا که در دفترم غزل بوزد، نظم هر صفحه را به هم بزند

حکمت مشق‌های کودکی‌ام توی دستم به رقص آمده است
تا قلم‌کار ابروان تو را خط به خط، مو به مو قلم بزند

دل پی سرپناه گرمی بود که به چشم تو معتکف گردید
به کجا دربه‌در شود وقتی آب در صحن این حرم بزند

وحشت یک غریق در چشمم، هستی‌ام را به آب خواهی داد
گوشه پلک‌های تو نکند که خدای نکرده نم بزند

فاتحی پرشکوه و مغرور است، بی‌سپاه و رداع و اسب و زره
شاعری که گرفته دستت را، زیر باران کمی قدم بزند

 

محمد رضا وحید زاده


برچسب‌ها: اشعار متفرقه

پیج رنک

دانلود آهنگ