هوای تو
به نام آنکه ابری را می گریاند تا گلی را بخنداند
تاريخ : پنجشنبه پانزدهم بهمن ۱۳۹۴ | نویسنده : اسماعیل جلیلی

 

عید دارد می­رسد، یکبار دیگر نیستی

جمع ما جمع است ، ما هستیم و مادر ، نیستی

 

گیرم آخر هفت­ سین سفره هم تکمیل شد

باز کم دارد کنار سفره ، آخر نیستی

 

لااقل پیغام سبزی باش ، در این فصل سرد 

زود برگرد ، از پرستوها که کمتر نیستی

 

خواهرم از کفشهای تازه­اش چیزی نگفت 

خواست آنها را ببینی ، حیف دیگر نیستی

 

هستی این خانه چندین سال پیش از دست رفت

آی دنیا! آی دنیای سراسر نیستی!

 

می­ سرایم اشک­هایم را و می ­دانم به حتم

از سرودم جز همین یک بیت از بر نیستی:

 

جان ما قربان اشک دختری ویران‌نشین،

چشم من! مدیون من باشی اگر تر نیستی!

 

 

عباس سودایی


برچسب‌ها: اشعار متفرقه, مادرانه

پیج رنک

دانلود آهنگ